برندگان جایزه اسکار در هشتاد و هفتمین دوره این جشنواره معرفی شدند. جایزهای که هر ساله توسط آکادمی علوم و هنرهای تصاویر متحرک (AMPAS) به بهترین آثار صنعت سینما اهدا میشود. این مراسم یکی از شاخصترین مراسمهای اهدای جوایز در جهان است و هر ساله در بیش از ۱۰۰ کشور جهان بهصورت زنده پخش میشود. اولین مراسم اسکار در روز پنجشنبه، ۱۶ مه ۱۹۲۹ در هتل روزولت در هالیوود، کالیفرنیا به افتخار فیلمهای برجستهٔ سال ۱۹۲۷ و ۱۹۲۸ برگزار شد. هشتاد و ششمین مراسم جایزه اسکار (دوره قبلی) در ۲ مارچ ۲۰۱۴ در سالن دالبی در هالیوود، لسآنجلس انجام شد. در ادامه لیست عناوین معرفی شده به عنوان نامزدهای دریافت این جایزه ذکر شده است. قابل ذکر است اسامی برندگان این جایزه طی مراسمی که در تاریخ ۲۲ فوریه ۲۰۱۵ برگزار شد اعلام گردید و همانطور که شما مخاطبان پیشبینی کرده بودید، «6 قهرمان بزرگ» توانست افتخار کسب جایزه اسکار ۲۰۱۵ برای بهترین فیلم پویانمایی را در کارنامه خود ثبت کند…
نامزد های بهترین پویانمایی اسکار 2015
6 قهرمان بزرگ – Big Hero 6
برنده جایزه اسکار
عروسکهایجعبهای
The Boxtrolls
آموزش اژدها ۲
Train Dragon 2
آواز دریا
Song of the Sea
پرنسس کاگویا
Princess Kaguya
منبع:http://minitoons.ir
تهیهکننده
این مجموعه، شرکت انیمیشنسازی آردمن انیمیشن است که به واسطه تولید
مجموعه تلویزیونی «والاس و گرومیت» (که نسخه سینمایی آن موفق به دریافت
جایزه اسکار بهترین انیمیشن سال شد و فروش بالایی در جدول گیشه نمایش
سینماهای جهان کرد) شهرت زیادی در کشورهای دیگر جهان دارد. این شرکت معتبر
انیمیشنسازی مجموعه شاون شیپ را با همکاری شبکه BBC و دو شرکت فیلمسازی
آلمانی تهیه و تولید کرده است. سازندگان این مجموعه میگویند ماجراجوییهای
آن از دل قصه فیلمنامه والاس و گرومیت بیرون آمده است. در حقیقت، در یکی
از اپیزودهای والاس و گرومیت، شخصیت شاون به عنوان شخصیت محوری ظاهر شد.
این اپیزود با استقبال بالای تماشاگران تلویزیون انگلستان روبهرو شد و در
نظرخواهیها، عموم تماشاگران سوالات زیادی درباره این گوسفند مطرح کردند.
گفته میشود همین مساله، مسئولان BBC را به فکر تولید مجموعه انیمیشنی
مستقلی انداخت که این حیوان ساکت اما بازیگوش، شخصیت اصلی آن باشد و دست
به یکسری ماجراجوییهای خندهدار بزند.
اولین
اپیزود شاون شیپ، مارس 2007 روی آنتن رفت و مورد توجه فراوان تماشاگران
قرار گرفت. از همان ابتدا مشخص بود این مجموعه با استقبال و موفقیت فراوانی
همراه و اپیزودهای زیادی از آن تهیه و پخش خواهد شد. در میانه نمایش فصل
اول شاون شیپ، تهیهکنندگانش کار تولید فصل دوم آن را آغاز کردند. دو فصلی
که از این مجموعه کمدی ماجراجویانه روی آنتن رفت، شامل 80 اپیزود میشود.
آخرین اپیزود مجموعه، اواخر سال 2010 به نمایش درآمد. هماکنون مذاکراتی
بین شرکت آردمن انیمیشن و شبکه BBC در جریان است تا فصل سوم آن هم وارد
مرحله تولید شود. این بحث با رسیدن به بخش فیلمنامه، حالت توقف بهخود
گرفته است. از قرار معلوم، قبل از شروع کار اصلی تولید مجموعه باید
فیلمنامه 40 اپیزود آن به صورت کامل نوشته شده و آماده کار باشد.
تهیهکنندگان
شاون شیپ میگویند شبکههای تلویزیونی بیش از 180 کشور جهان آن را برای
نمایش و پخش خریداری کردهاند. این مجموعه الهامبخش بسیاری از
برنامهسازان تلویزیونی در کشورهای مختلف، برای تولید یک سری مجموعه مستقل
بوده است. خط اصلی قصه مجموعه در یک مزرعه آرام اتفاق میافتد و تعدادی
گوسفند سر به زیر (که گاهی اوقات کارهایشان حتی احمقانه به نظر میرسد) و
در راس آنها شاون، شخصیتهای اصلی قصه هستند. البته آدمها هم در این
مجموعه حضور دارند و به نقشآفرینی میپردازند، اما گوسفندها حرف اصلی را
در این مجموعه میزنند. شاون شیپ با آن که گوسفند است، ولی مثل آدمها
رفتار میکند و از خود خلاقیت و هوش ارائه کرده و به نمایش میگذارد.
موقعیت کلی فضای مزرعه (و همچنین اپیزودهای مختلف مجموعه) یک موقعیت کمدی
است و تضادهایی که بین شخصیتهای قصه با یکدیگر (و همچنین محیطی که در آن
زندگی میکنند) رخ میدهد، باعث خلق یک کمدی خاص و شاد میشود. وظیفه
شخصیت شاون این است که تا پیش از پایان هر اپیزود ـ که مدت زمان زیادی طول
نمیکشد ـ این تضاد را به شکلی منطقی حل کند و اوضاع را به صورت عادی و
معقول درآورد.
به
گفته منتقدان تلویزیونی، اپیزودهای شاون شیپ تلفیقی از کمدی معروف بزن و
بکوب (اسلپ استیک) و کمدیهای کلاسیک صامت دنیای سینما هستند. این تلفیق
با سبک خاص شرکت فیلمسازی آردمن درهم آمیخته شده و مجموعه انیمیشن کمدی
ویژهای به بینندگان خود ارائه میکند. دیالوگ و گفتوگویی در طول اپیزودها
وجود ندارد و حتی شخصیتهای انسانی قصه هم حرفی به زبان نمیآورند. همین
نکته است که شباهت انکارناپذیر شاون شیپ با کمدیهای کلاسیک سالهای اول
اختراع سینما (و البته مستر بین) را به نمایش میگذارد. در غیبت دیالوگ،
این علائم و نشانهها و حرکات خاص و بانمک شخصیتهای مجموعه است که به بیان
احساسات و عواطف این شخصیتها میپردازد و حس و حال درونی و روحیه آنها را
آشکار میکند. موسیقی متن ریک ریوز هم (که حالا شهرت زیادی پیدا کرده) به
کمک فضای کلی قصه نمیآید تا احساسات شخصیتهای حیوانی و انسانی مجموعه،
بهتر ارائه شود.
پخش
مجموعه «شاون شیپ» هم با استقبال بالای تماشاگران روبهرو شد و هم نقدهای
مثبت عموم منتقدان را به همراه داشت. اکثر منتقدان با الفاظی مثل «گرم و
خیرهکننده» و «بینظیر و عالی» به استقبال آن رفتند. چارلز آرتور،
معروفترین منتقد تلویزیونی انگلستان از شاون شیپ بهعنوان مجموعهای اسم
برد که با بهرهگیری از سبک کلاسیک شرکت آردمن، باعث میشود تمام مدت نمایش
آن با صدای بلند بخندد و منتقد گاردین نوشت این مجموعه بچههای چهارتا
هفت ساله را میخکوب ماجراجوییهای جذاب خود میکند. شاید همین نقدها و آمار
بالای تماشاگران مجموعه بوده که شرکت آردمن را به فکر تولید فیلمی سینمایی
براساس قصه مجموعه انداخته است. این فیلم سینمایی قرار است برای سال 2013
یا 2014 آماده اکران عمومی شود و از حالا پیشبینی میشود، تبدیل به یک
مجموعه فیلم انیمیشن پرطرفدار و پرفروش شود.
این در حالی است که در ماه مارس 2011، اولین نسخه تئاتری شاون شیپ روی صحنه رفت. این نمایش زنده که یکساعت و چهل دقیقه طول کشید، یک نمایش موزیکال بود که در منطقه تئاتری شهر لندن به نام وستاند، اجرا شد و تماشاگران استقبال خوبی از آن کردند. موفقیت و محبوبیت گوسفندان مجموعه به قدری زیاد بود که در سال 2008، یکسری بازی کامپیوتری هم براساس آنها وارد بازار بازیهای ویدئویی شد. نیک پارک انیماتور و مدیر شرکت آردمن، خالق اصلی شاون شیپ است. سه همکار او در این شرکت در خلق شخصیتهای قصه به وی کمک کردهاند. ریچارد گولژوفسکی و کریستوفر سادلر به صورت مشترک کارگردان 80 اپیزود مجموعه بودهاند. زمان تقریبی هر اپیزود مجموعه حدود هفت دقیقه بوده است.
«بره ناقلا» با نام اصلی shaun the sheep از انیمیشنهای محبوب کودکان و حتی بزرگسالان است. شخصیت اصلی این انیمیشن ـ که گوسفندی زبل و باهوش است ـ در هر قسمت برای کمک به دوستانش از هوش و استعداد خود استفاده میکند و این مساله سبب خلق اتفاقات جذاب و کمیک میشود.
تضاد نهفته در شخصیت اصلی این انیمیشن یکی از مهمترین عوامل محبوبیت آن است. این که برهای زیرک و باهوش باشد هم جذاب است و هم بدیع و تازه. بیشتر انیمیشنهای محبوب دنیا برای شخصیتهای خود به ویژگیهای آرمانی و تا حدودی دست نیافتنی همچون قدرت و نبوغ متکی هستند تا به کمک آنها بتوانند مخاطب را همراه کنند. این خصوصیات بیشتر به شخصیتهای خاص و برتر تعلق دارند. حال اگر یکی از این ویژگیها مثلا هوش در موجودی ظاهر شود که در واقعیت فاصله بسیاری با آن ویژگی دارد، تضاد حاصل شده نه تنها موقعیتی کمیک ایجاد میکند، بلکه باعث جذابیت و محبوبیت بیشتر شخصیت نیز میشود. دلیل این ادعا را میتوان بروشنی در شخصیت اصلی انیمیشن بره ناقلا دید.
تقابل گوسفند باهوش با گوسفندان ابله و ساده گله سبب تمایز این انیمیشن با نمونههای دیگر شده است. هر بار که شان، شخصیت اصلی قصد دارد با کمک دوستانش کاری کند حماقت آنها سبب میشود تلاشها و ایدههایشان بینتیجه و بد از کار در آید و این مساله باعث به وجود آمدن جذابیت در داستان میشود. بره ناقلا، انیمیشنی کمیک است با شخصیتهایی متفاوت و دوست داشتنی که توانسته با کمک داستان پردازی قوی به محبوبیتی چشمگیر نائل شود.
با بررسی شخصیتهای مثبت و منفی در انیمیشن بره ناقلا به نکات جالبی بر میخوریم. فیلمنامهنویس با قرار دادن حماقت در مقابل زیرکی، به روایت داستان میپردازد. در واقع این صفات نوعی ویژگی شخصیتی محسوب میشوند و نمیتوان آنها را به صورت کلی مثبت یا منفی قلمداد کرد.
وجود شخصیتهای مثبت و منفی در بیشتر موارد باعت تقابل خیر و شر میشود و داستان نیازمند جدیت و در صورت لزوم المانهایی طنزآمیز است، اما وقتی شخصیتها از این وضعیت مثبت و منفی یا تیره و روشن خارج میشوند و در یک حالت سیال قرار میگیرند و میتوانند نقشهای متفاوت به خود بگیرند، حتی صفاتی همچون حماقت و ساده لوحی که در ذات خود بار منفی دارند میتوانند در وجود شخصیتهایی از این دست، دوست داشتنی و محبوب به نظر برسند. در واقع این شخصیتهای سیال توانایی بسیاری برای قرار گرفتن در موقعیتهای فانتزی و کمیک دارند. بعلاوه تقابل حماقت و زیرکی همچون تقابل حماقت با حماقت در انیمیشنی مانند پت و مت و نمونههایی از این نوع میتواند مخاطب را در حد بالایی سرگرم کند.
در این انیمیشن با کشمکشها و گرههایی بظاهر ساده روبهرو هستیم، اما وقتی شخصیتها به عنوان یک گوسفند با آن روبهرو میشوند، قضیه پیچیده و مبهم به نظر میرسد. مثلا در یکی از قسمتهای این مجموعه میبینیم که گوسفندان با دیدن بادبادکی به وحشت میافتند، اما وقتی شان را در تلاش برای گرفتن بادبادک میبینند دیگر ترسی ندارند و در به دست آوردن بادبادک به او کمک میکنند. شاید این موضوع بظاهر گره و معمایی ساده به نظر برسد، اما دیدن تلاش گوسفندان و همراه شدن با آنها به عنوان یک گوسفند، نه تنها نشانی از سادگی در موضوع ندارد، بلکه تجربهای متفاوت و جذاب است.
جالب
این است که تعلیق و انتظار برای حل معما در این مجموعه نیز بار طنز دارد.
بیشتر مواقع نقشهها و تدابیر شان با حماقت و سادگی گوسفندان دیگر نقش برآب
میشود و مخاطب با علم به این که دلیلی برای حل معماهای داستان وجود ندارد
از دیدن سادگی گوسفندان گله و تلاش به ثمر نرسیده شان برای رسیدن به
اهدافش لذت میبرد. در این میان اگر هم موفقیتی حاصل شود دیدنی و شیرین
است.
عناصر دراماتیک داستان با دقت و در تناسب با شخصیتها و حال و هوای انیمیشن انتخاب شدهاند، طوری که نمیتوان ایرادی به آن وارد دانست. این دقت در پرداخت عناصر مختلف داستان براحتی با دیدن خود مجموعه نیز قابل درک است. به جرات میشود گفت قسمتی از مجموعه را نمیتوان یافت که کسالتبار و خستهکننده به نظر برسد. فقط کافی است فرصت دیدن مجموعه را داشته باشیم و همراه شخصیتها وارد داستان شویم همین و بعد متوجه میشویم نه تنها گذر زمان را حس نکردهایم، بلکه لحظاتی خوب و کمیک را نیز همراه تعدادی گوسفند تجربه کردهایم.
تمام شخصیتهای داستان جایگاه مهمی در پیشبرد قصه دارند، از شان شخصیت اصلی داستان گرفته تا گوسفند چاق و پرخور گله همه به عنوان یک شخصیت کاملا باورپذیر و واقعی هستند نه این که به عنوان عناصری چیده شده در زمینه کار، روایت گر داستان باشند.
ویژگی دیگر، پررنگ بودن وجه سرگرمی مجموعه نسبت به وجه آموزشی آن است. از آنجا که نمیتوان گروه خاصی را به عنوان مخاطب اصلی برای مجموعه بر شمرد این موضوع که جنبه سرگرمی داستان بر جنبه آموزشی آن ارجح باشد کاملا منطقی به نظر میرسد. در واقع انیمیشن بره ناقلا تمام مخاطبان خود را از کودکان گرفته تا نوجوانان و حتی بزرگسالان راضی نگه میدارد. توانایی جذب گستره وسیعی از مخاطب میتواند تا حدودی به دلیل نکات ذکر شده در موفقیتهای مجموعه در داستانپردازی و شخصیتپردازی باشد. علاوه بر آن، سرگرمکننده بودن داستان نیز در این موفقیت نقش تاثیرگذاری ایفا میکند، بخصوص که این سرگرمی با طنز و شوخی نیز همراه است. اما در کنار تلاش برای سرگرم کردن مخاطب، گاهی نکات آموزشی ظریفی را میبینیم که با دقت و وسواس بسیار در مجموعه گنجانده شده تا هم مجموعه را از حالت سرگرمی صرف خارج کند و هم مانع بیان حرف خود به صورت شعارگونه و زننده شود.
نسخهای از این انیمیشن که از گروه کودک و نوجوان شبکه 2 سیما در حال پخش است با تیتراژ کاملا ایرانی آغاز میشود. تصاویری از گوسفندان، سگ گله و صاحب مزرعه نشان داده میشود و همزمان با آن شعری همراه با موسیقی ضرب پخش میشود. حتی نام انیمیشن نیز به صورت اختیاری انتخاب شده است و در پایان تیتراژ به تصاویر اصلی اضافه میشود. پایان هر قسمت نیز با جمله «تمام شد!» همراه است. شاید هدف از این دخل و تصرف در اصل انیمیشن، کمک به مخاطب برای نزدیکی و برقراری ارتباط بیشتر با مجموعه باشد، اما بوضوح میتوان دید انیمیشن shaun the sheep خود توانایی جذب مخاطب با هر سن و سالی را دارد، بخصوص که این مجموعه فاقد دیالوگ است و برای برقراری ارتباط با مخاطب به استفاده از زبان نیازی ندارد و تنها به رفتار و واکنش شخصیتهای خود متکی است؛ بنابراین میتوان گفت این نوع دخل و تصرف در انیمیشن محبوب و مشهوری همچون shaun the sheep درست و بجا نیست و تلاش برای ایرانی کردن پویانمایی که نمیتوان به روشنی ردی از فرهنگ و ملیتی خاص را در آن دید، سنجیده نیست.
منبع:http://iraniananimation.com
حالا می خواهم برای بقیه شخصیت ها عکس بزارم.
اسپایک
پرنسس سلستیا
پرنسس لونا
اپل بلوم
سوییتی بل
اسکوتالو
سانست شیمر
اینم یک دسته جمعی
نیمه ی شعبان را به همه ی کسانی منتظر ظهر آقا امام زمان هستند را تبریک می گویم.ایشان 1141 سال است که دید ما انسان ها پنهان است و شاید این جمعه بیاید.
عکس آوردم از شخصیت های پونی کوچولو من
این که توآیلایت اسپارکل(ترنم سحر) خوکشله
اینم که رینبودش(رنگین کمان سرعتی) استاد سرعت
اینم از پینکی پای(کیک صورتی)
اینم از فلاترشای(خجالتی)
اینم رریتی(کمیاب)خوش تیپ
حالا اپل جک
حالا کلی ها
خب طرفدارا پونی کوچولو نظر می خوام.
سیندرلا (Cinderella) از جمله پُر آوازه ترین و خاطره انگیزترین نام ها در عرصه جهانی محسوب می شود که در طول تاریخ پسا جنگ جهانی دوم به اوج شهرت خود رسید و با در نوردیدن مرزها حتی در کشوری همچون ایران اسلامی نیز به عنوان واژهای کاملا آشنا در بطن جامعه رسوخ و جزئی از پس زمینه ی ذهنی جامعه گردید؛ به گونه ای که گویی سالهای سال سیندرلا در کنار مردم و بلاخص دختران این سرزمین زیسته است.
سیندرلا اگر چه در میان مردم جهان مکررا تکرار شده اما بدون شک کمتر کسی را میتوان پیدا کرد که از معنای این کلمه آگاه باشد؛ پس باید دانست که این عنوان اصالتا به کسی اطلاق میشود که پس از دورانی نا آرامی و دور افتادگی از عدالت، به کامیابی و شهرت میرسد و به همین جهت خط اصلی داستان سیندرلا در تطابق معنوی با این واژه، حکایت گر روایتی قدیمی و کهن بوده که سالهای سال در گوشه کنار جهان بیان شده است؛ حکایتی از مظلومیت و مظلوم واقع شدن انسانی که البته فرجامی نکو داشته و به حق خود رسیده و همه چیز به خوبی و کامیابی تمام میشود و از این جهت سیندرلا به عنوان دختری مظلوم و رنج کشیده همواره ی تاریخ احساسات و عواطف عموم فرهنگ ها در سراسر جهان را تحریک نموده و سرانجام با رسیدن به خوشبختی، آرامش را به قلوب خوانندگان و بینندگان خود باز میگرداند.
اما نخستین بار در سال ۱۹۵۰ میلادی روایت جذاب و قدیمی سیندرلا با ظرافت های تعلیقی ویژه و مختص خود، توسط کمپانی والت دیزنی (Walt Disney Company) در قاب جادو به تصویر کشیده شد و از همان سال همواره در زمره ی آثار بدون تاریخ انقضا و برتر انیمیشنی جهان قرار گرفت و همچنان انیمیشن سیندرلا با بیش از نیم قرن، توانسته اذهان و قلوب جهانیان را از آن خود ساخته و به عنوان مهمترین اثر داستانی شاهزاده ای، جهانیان را مجذوب خود کرده است و اکنون رجعت فرهنگی غرب به داشته های خود موجب شده در اوج فقر تمدنی ایشان موجب شد تا بار دیگر سیندرلا طرحی نو یافته و تولیدکنندگان فرهنگی جامعه ی غرب بار دیگر با برگشت به داستان این انیمیشن قدیمی، به ساخت فیلم سیندرلا مبادرت نمایند؛ فیلمی که در سال ۲۰۱۵ میلادی به پخش درآمد و به دلیل بازسازی مجدد این انیمیشن در قالب فیلم سینمایی بهانه ای پیش آمد تا علاوه بر بررسی خلاصه داستان و سیر تاریخی سیندرلا، ابعاد گوناگون فرهنگی و رسانه ای آن را مورد کنکاش قرار دهیم.
داستان سیندرلا به شکل کنونی برای نخستین بار در سال ۱۶۹۷ میلادی توسط شارل پرو (Charles Perrault)، شاعر و داستانسرای فرانسوی به نگارش درآمد؛ وی به عنوان مدیر و عضو فرهنگستان فرانسه (L'Académie française)، اندیشه های مدرنیستی خود را به نحوی در حوزهی ادبیات وارد نمود که می توان او را از جمله بنیان گذاران سبک نگارشی با عنوان قصههای پریان (Fairy Tales) دانست؛ بر این اساس سیندرلا اصالتا شخصیتی فرانسوی است و خواستگاه تمدنی او فرانسهی شش ضلعی محسوب می شود.
البته خواستگاه فرانسوی سیندرلا در حالی است که باید توجه داشت، قبل از شارل پرو فرانسوی، ادبیات آلمان با نویسندگانی همچون برادران یهودی گریم (Die Brüder Grimm) در سال ۱۶۳۴ میلادی حکایت سیندرلا را در سبک داستان نویسی مدرن به تحریر درآورده بودند، اما این داستان را در قالبی متفاوت تر از مدل پرو عرضه شده بود و از آنجا که فاقد ظرافت های تعلیقی نوشتار فرانسوی در گونه اثر داستانی شاهزاده ای بود، ماندگاری ادبی خود را از دست داد.
به این ترتیب اگر چه سیندرلا هم اکنون با شارل پرو فرانسوی شناخته میشود، اما در واقع این داستان سرای یهودی را نمیتوان پدید آورنده ی اصلی این حکایت دانست و ریشه های این داستان را می بایست همچون دیگر داشته های غرب در یونان باستان و آمیخته با فرهنگ یهودی و الحادی مصر کهن جستجو نمود.
سیندرلا یک قرن قبل از میلاد مسیح، توسط فیلسوفی یونانی به نام استرابو (Strabo) نقل شده؛ حکایتی شبیه به داستان کنونی که طی آن رودوپیس (Rhodopis) و یا همان سیندرلا که فردی روسپی است در حال استحمام کردن می باشد؛ در همان حال عقابی یکی از کفش های او را از خدمتکارش دزدیده و به ممفیس پایتخت مصر باستان میبرد و آن را در دامن شاه میاندازد (در کتاب آلیان (Aelian)، نام شاه پماتیکوس (Psammetichus) ذکر شده). شاه نیز به دنبال صاحب کفش گشته و رودوپیس را در نوکراتیس (Naucratis) یافته و با او ازدواج کرد.
توجه به داستان یونانی- مصری، رودوپیس روسپی، یا همان سیندرلای افسانه ای نشان میدهد که در دوران کهن نیز این سبک نوشتار مورد توجه بوده و به عنوان خط تعلیقی جذاب مخاطبین آن دوره را مجذوب خود کرده است و شارل پرو با استفاده از این داستان و الگو برداری از آن به عنوان دیرین گونه ای جذاب افسانه سیندرلا را رقم زده و پس از آن کمپانی یهودی والت دیزی با خلق جلوه های بصری و خوش رنگ و لعاب انیمیشنی خاطر انگیز را رقم زد، به نحوی که میتوان کاراکتر سیندرلا را خلقی نو در قرن بیست دانست.
در نسخه های گوناگون سیندرلا تغییراتی نسبت به یکدیگر رخ داده است اما اصلی ترین شناسه سیندرلا که کفش های بلورین او محسوب میشود، در نسخه پرو خلق شد و انیمیشن سیندرلا در سال ۱۹۵۰ میلادی مبتنی بر همین متن فرانسوی نگاشته شده، به تصویر کشیده شد؛ اما بی تردید استفاده تمام نویسندگان از نسخه استرابو به عنوان دیرین گونه کاراکتر سیندرلا موضوعی غیر قابل انکار بوده و آنچه که در دنیای امروز در مورد سیندرلا در اذهان وجود دارد نسخه نوشته شده توسط پرو است؛ از این حیث خلاصه داستان که در ذیل ارائه خواهد شد مبتنی بر انیمیشن سیندرلا می باشد.
سیندرلا که سال ها با نامادری و دو دختر وی زندگی می کند، همواره مورد اذیت و آزار آنان است و در خانه پدری خود به مانند خدمتکار کار میکند؛ رفتار و اخلاق سیندرلا با حیوانات بسیار خوب است و به این دلیل آنان وی را دوست دارند. روزی از سوی حاکم شهر اعلام شد به خاطر پسرش مهمانی ترتیب داده و تمامی دختران شهر به مهمانی دعوت شده اند سیندرلا که از این موضوع خوشحال می شود خود را آماده مراسم می کند، اما خواهران او لباس سیندرلا را پاره کرده و او را از حضور در مهمانی باز می دارند.
سیندرلا که بسیار از این اتفاق ناراحت می شود احساس نامیدی کرده و زندگی را برای خود تیره و تار می بیند در همین حین پری در کنار او حاضر شده و با جادوی خود لباسی زیبا و کفش های بلورین بر تن سیندرلا می کند و به او می گوید که این سِحر تا ساعت ۱۲ شب از بین می رود؛ سیندرلا نیز که خوشحال بود به کالسکه ای که پری با جادو برای او درست کرده بود به سمت قصر پادشاه رفته و همه از دیدن او متعجب می شوند اما کسی او را نمی شناسد؛ پسر پادشاه نیز که از او خوشش آمده بود به سمت وی رفته و از او درخواست رقص می کند.
سیندرلا با پذیرفتن درخواست شاهزاده، ساعت ها را با او می گذراند تا صدای ناقوس ساعت ۱۲ شب را می شنود و فورا آنجا را ترک می کند اما در حین دویدن یک لنگه کفش بلورین او بر روی پله ها جا مانده و شاهزاده آن کفش را برمی دارد فردای آن روز پادشاه دستور داد تا کفش را در پای تمام دختران شهر امتحان کنند تا دختر مد نظر فرزندش پیدا شود تا آنکه ماموران حاکم به خانه سیندرلا می رسند خواهران سیندرلا تمام تلاش خود را کردند اما کفش وارد پای آنان نشد و سیندرلا علیرغم میل نامادریاش با کمک حیوانات خود را نشان داده و کفش های بلورین به پای او می رود و در نهایت وی با شاهزاده ازدواج می کند.
داستان ذکر شده از انیمیشن سیندرلا نمایی از خط تعلیقی جذاب با مضمون تقابل ظالم و مظلوم در بستری از داستان عاشقانه است، امری که در نهایت با پیروزی مظلوم به پایان می رسد؛ گیرایی و جذابیت این خط تعلیق موجب شده تا انواع و اقسام داستان سیندرلا توسط نویسندگان مختلف جهان نوشته شود که در بالا بخشی از آنان ذکر شد.
اما شخصیت سیندرلا پس از ورود به قرن بیست و بسط پیدا کردن تکنولوژی های رسانه ای روند دیگری را به خود گرفت اگر تا قبل از آن سیندرلا صرفا در بخشی از جهان غرب شناخته می شد پس از ساخت انیمیشن سیندرلا شخصیت این شاهزاده افسانه ای بُعدی جهانی پیدا کرد و حالا با توجه به جذابیت ذاتی داستان سیندرلا هالیوود با ساخت فیلمی از آن بار دیگر در راستای بسط دادن الگویی برای دختران در سطح جهان گامی دیگر برداشته است؛ دختری با عقبه سه هزار ساله که توسط اندیشمندان غربی به عنوان الگویی مناسب برای دختران انتخاب شد و توسط امپراتوری رسانه ای وابسته به یهود جهانی در سطح جهان پر رنگ شد.
در آخرین اثر ارائه شده از داستان سیندرلا در سال ۲۰۱۵ میلادی کنت چارلز برانا (Kenneth Charles Branagh) کارگردان معروف فیلم ثور (Thor) و هملت (Hamlet) با ساخت فیلم سیندرلا حلقه ای دیگر از رویکرد استراتژیک در حوزه تربیت و الگو سازی برای دختران جهان را تکمیل کرد؛ حلقه ای که در قالب تمدن آنگلوساکسون، با وام گرفتن از ادبیات فرانسه به استحاله و تربیت نسل های بشری در سراسر جهان مبادرت می ورزد.
البته نباید ناگفته بماند که برانا به سبب خدماتی که به دنیای هنر و دولت انگلیس ارائه کرده است، از سوی الیزابت دوم (Elizabeth II) به دریافت لقب سر نائل آمد؛ این لقب صرفا به افرادی داده می شود که در راستای منافع آنگلوساکسون ها در سراسر جهان دستاوردها و افتخارات فوقالعاده کسب کرده باشند.
همچنین در این اثر سینمایی، ایفای نقش سیندرلا بر عهده بازیگر انگلیسی الاصلی بیست و پنج ساله ای به نام لیلی جیمز (Lily James) می باشد.
بدون شک سیندرلا مهمترین و اثرگذارترین فیلم شاهزاده ای محسوب میشود که چندین نسل از کودکان جهان امروز را مجذوب خود کرده است؛ دختری که دیرین گونه آن طبق آنچه استرابو یونانی وصف کرده است به دخترکی فاحشه برمی گردد و به این جهت برجسته شدن سیندرلا در جهان امروز ثمره نوشته پرو و یا ساخت والت دیزنی نمی باشد بلکه از عقبه چتد هزار ساله برخوردار است؛ از این جهت است که سیندرلا هم اکنون به موجودی عینی برای مخاطب تبدیل شده است چرا که شخصیت پردازی او که در سال ۱۹۵۰ میلادی توسط والت دیزنی صورت گرفت، قبل از آن توسط ده ها نفر صورت گرفته بود و داستان آن بر روایتی کهنه استوار است؛ به این جهت سیر داستان سیندرلا در تاریخ غرب و بزرگ نمایی آن امری منطقی محسوب می شود و فراگیر شدن این شخصیت در عرصه جهانی موضوعی کاملا بدیهی است.
پر رنگ کردن شخصیت سیندرلا در کشور های غربی به عنوان الگویی مناسب برای دختران آن تمدن به دلیل داشتن عقبه فکری فلسفی و داشتن رویکرد تربیتی که مبتنی بر بی حیایی و بی عفتی است، پدیده ای طبیعی و مورد تایید برای این تمدن محسوب می شود؛ دخترکی تنها و به دور از خانواده که شاهزاده ای از طبقه بورژوا او را از چنگال ظلم و فلاکت نجات داده و در نهایت با او به اوج خوشبختی در زندگی مادی می رسد.
اما با داشتن نیم نگاهی به سِیر برجسته شدن شخصیت سیندرلا در عرصه ی کشورهایی نظیر ایران اسلامی، با پارادوکسی عمیق مواجه می شویم؛ در ابتدا آنکه دیرین گونه سیندرلا در نظام تمدن غرب به دخترکی فاحشه بر می گردد. اگر چه به این موضوع در انیمیشن سیندرلا هیچ گونه اشاره ای نمی شود اما به هر حال موضوعی است که نمی توان از آن به سادگی عبور کرد؛ به واقع ساخت انیمیشن و فیلم سینمایی سیندرلا که مبتنی بر داستان استرابو و پس از آن پرو بوده است، مبتنی بر بی حیایی و بی عفتی شکل گرفته اما در مقابل دختر مسلمان و ایرانی که نظام معرفتی او مبتنی بر حیا است، از کودکی با الگویی به نام سیندرلا اُخت گرفته و همزاد پنداری می نماید و در این زمان به نوعی آمیختگی متضاد بین شخصیت سیندرلا با دختر ایرانی مسلمان ایجاد میشود.
مورد دیگر سبک زندگی ماده گرایانه سیندرلا است؛ زندگی سراسر رنج و عذاب که بر وی تحمیل شده و تمامی آمال و آرزوی وی و حیواناتی که دوستان او هستند، در رسیدن به شکوه و جلال و پیوند او با شاهزاده سرزمین خود است؛ حال آنکه در الگوی معرفتی دختر مسلمان ایرانی فلاح و رستگاری در رسیدن به زندگی مادی و زرق و برق دنیایی تعریف نمی شود بلکه دنیا به مثابه گذرگاهی برای رسیدن به جهان آخرت است.
حتی اگر از این نوع تعریف عبور کنیم مجذوب شدن دختران به شخصیت سیندرلا و آرزوی رسیدن به سرنوشت او نوعی توهم کاریکاتور گونه است که در ذهن دختران ایرانی و حتی خارجی ایجاد می شود و حداقل اتفاقی که در نظام فکری آنان ایجاد می نماید، بالا رفتن سطح توقع و ایجاد خواسته های غیر منطقی در کنه تفکری ایشان، بالاخص در موعد ازدواج و تشکیل خانواده می باشد.
البته نوع پوشش و سبک رفتار سیندرلا نیز خود موضوعی دیگر است که اصالت تعریف دختری با موهای طلایی و لباس هایی در تم غرب کلاسیک به نوعی الگو ظاهری و رفتاری برای دختر مسلمان گردیده و حال آنکه دختران شرقی و ایرانی از نظر لباس، شکل و ظاهر و همچنین رفتار های اجتماعی مدل و سبک دیگری برایشان تعریف شده است و هنگامی که این امر برای دختر ایرانی مورد تبیین واقع نشود، سندرم بی هویتی در میان ایشان شیوع پیدا نموده و موجب اهتمام ایشان بر تغییر واقعیت موجود خود و تطابق آن با الگوی حقنه شده ای مانند سیندرلا می شود.
جمع موارد ذکر شده موجب می شود تا به عنوان مثال دختر ایرانی و مسلمان مجذوب شخصیت سیندرلا شود و بسیاری از دختران با الگو برداری غیر مستقیم از این شخصیت، سعی در سیندرلا سازی خود داشته باشند و اگر چه در سیر عادی زندگی شاید چنین مسئله ای برای آنان باور پذیر نباشد اما در مقام تطبیق، امروز بسیاری از کودکان دیروز در مقام دختران جوان جامعه امروز، در آرزوی رسیدن به همسری همانند شاهزاده داستان سیندرلا و به تبع آن نزدیک نمودن شکل و اندام خود به مثابه یک پرنسس در مسیر رسیدن به آروزی خوشبختی مادی را برای خود دارند و از سوی دیگر پسران خُردسالی که این انیمیشن را مشاهده کرده اند، از ترکش های آن مصون نموده و با فضای سازی فانتزی برای خود به دنبال به دست آوردن دختری زیبا هستند و راه رسیدن به این مسئله را در ثروت اندوزی و رسیدن به جاه و مقام می دانند حال آنکه در فضای رئال نه برای دختران و نه برای پسران هیچ یک از این اتفاقات روی نخواهد داد.
در مجموع رویکرد مزبور در بروز رسانی سیندرلا و دادن اصالت به داستان های پرنس (prince) و پرنسسی (Princess) را می توان در راستای تمدنی دانست که محوریت تمامی اصول خود را مبتنی بر اومانیسم قرار داده است؛ تمدنی که می تواند با الگو گیری از یک روسپی، شخصیت سیندرلا را خلق نموده و با توان هنری و رسانه ای کمپانی یهودی والت دیزنی، به گسترش، ترویج و همگام سازی سبک زندگی مد نظر خود در سطح جهانی مبادرت ورزد.
فاطمه این رو به خاطر تو نوشتم.
داستان:ماجراهای جودی آبوت و بابا لنگ دراز را همه ما به یاد داریم و کارتون دیدنی که چندین بار از شبکه های ایرانی پخش شد و بینندگان زیادی را جذب خود نمود. کارتون بابا لنگ دراز که ساخته شده توسط یک کمپانی ژاپنی است در بین کشورهای آسیایی و اروپایی از محبوبیت خاصی برخوردار می باشد. ماجرای دختری باهوش و سرزنده به نام جودی که در یک پرورشگاه نگهداری میشود در اوایل مجموعه سختگیری خانم مدیر که زنی جدی می باشد را به تصویر می کشد. در ادامه جودی آبوت به کمک حامی خود وارد مدرسه خصوصی می شود که جودی از حامی فقط نامی بیشتر نمی داند ( آقای جان اسمیت ) آقای جان اسمیت شخصیتی پنهان در دستان دارد و جودی فقط سایه ای از آقای جان اسمیت را در زهن خود دارد سایه ای بر روی دیوار با پاهای دراز که او را بابا لنگ دراز می خواند. جودی آبوت با کمک های آقای جان اسمیت به دانشگاه وارد می شود در دانشگاه به سختی درس می خواند تا فاصله ی فرهنگی خود را با همکلاسیانش کم کند. کارتون بابا لنگ دراز از جاودانه ترین کارتون های قدیمی می باشد ، کارتونی با داستانی قدرتمند و شیوا که فقر و سختی کودکان یتیم را به تصویر می کشد.
جودی ابوت: دختر شاد و هوشمند که پدر و مادر فوت کرد زمانی که او هنوز نوزاد بودو جان او را شهر نیویورک پیدامیکند و او را به کسب یک بورس تحصیلی از او برای حضور در دبیرستان یادبود لینکلن است. او نمیداند که جان اسمیت است، و او را «بابا لنگدراز» مینامد. با این حال، او به نظر او تنها خانواده او است، و میشود که به او متصل است. او بسیار سخن میگوید و دوست دارد داستان گفتن است. در این انیمیشن، حضور جودی به نظر میرسد شبیه به مانند پیپی جوراببلنده، با داشتن موی قرمز و نوارهای چسبیده.
سالی مک براید: دختر خجالتی اما شیرین که یکی از هم اتاقیهای جودی در دبیرستان یادبود لینکلن است.
جولیا پندلتون: دانشجوی ثروتمند و مغرور، او بسیار بلند و زیبا و یکی از هم اتاقیهای جودی در دبیرستان یادبود لینکلن است.
جوانا اسلون: مدیر خوابگاه که جودی در سالن فرگوسن (Fergussen)، که تمایل به قرار دادن یک ماسک از ظلم و ستم و خشم برای پنهان کردن آنچه که او واقعاً احساس میکند و وجود دارد. او بدش میآید که او را «خانم» خطاب کنند، چرا که هنوز مجرد است. با این حال به نظر میرسد که میخواهد ازدواج کند.
مری: از کارکنان پرورشگاه سنت جورج است. او یک زن قوی با شوخ طبعی و با قدرت است، و توسط کودکان ستایش میشود.
جیمی مک براید: برادر بزرگ سالی بود، او بسیار محبوب در تیم فوتبال دانشگاه پرینستون است. جولیا عاشق او میشود و در انتها با هم ازدواج میکنند.
لئونورا فنتون: هم اتاقی جدید جودی بود. او ۱ سال جوانتر تر از جودیبود. او پس از یک مرخصی از مدرسه به دلیل بیماری در قفسه سینه به مدت یک سال به کلاس جودی بازگشت. او در شعر و ورزش خوب بود، او یک بازیکن معروف بسکتبال بود. جودی او را دوست نداشتند چرا رمانی که جودی نوشته بود را مورد انتقاد قرار داد.
کاترین: مدیر پرورشگاه جان گریر بود، کودکان در یتیم خانه از اون متنفر بودند چرا که او بیش از حد سختگیر به نظم و انضباط بود. با این حال، بچهها در واقعیت او را دوست داشتند.
عکس ها
خب کی این انیمیشن رو دیده؟
فوتبال دستی - البته چنانچه احیاناً تا به حال با این واژه برخورد نکردهاید- وسیله ای است که یک زمین فوتبال و دو تیم رقیب را شبیه سازی میکند. این وسیله در هر طرف مجهز به دستههایی است که بازیکنان از آنها برای اجرای یک مسابقه واقعی استفاده میکنند.