دنیایی از کارتون

دنیایی از کارتون

جایی برای طرفداران کارتونی
دنیایی از کارتون

دنیایی از کارتون

جایی برای طرفداران کارتونی

دیالوگ های بامزه ی کلاه قرمزی

آقای مجری: سشووار میدونی چیه؟
فامیل دور:میشه راهنمایی کنی، تو جیب جا میشه
آقای مجری سشووار تو خونه داشتیم کجاس؟

فامیل دور: من بعید میدونم تو خونه داشته باشیم فوقش یه شوواره که اونم تو اینجا ما نداریم ما تو دور یه نفرو داشتیم یه شووار داشت بعد چیز شد او شووارش فوت کرد یه شووار دیگه گرفت شد دو شووار سه شووار دیگه نشنیده بودیم.




آقــوی همساده:
ما رفتیم محضر ماشینو به نام خودمون کنیم
یهو نفهمیدیم چی شد اون وسط از یکی طلاق گرفتیم!

ما که اصلا زن نداشتیم...
الان 5 ساله دارم مهریه میدم...

آقای مجری : به کی ؟
نمیدونم به کی....






آقای مجری در حال پاره کردن دفتر مشق کلاه قرمزی چون خودش ننوشته بود . . .
آقای مجری: الان این رو پاره میکنم تا خودت مشقاتو بنویسی.
فامیل دور: نه، عجب گیری افتادیما، 3 ساعت به این گاو فهموندیم که نباید پاره کنه و بخوره، حالا باید به شما بفهمونیم . . .


آقای مجری: همه بچه‌ها مسؤولیت دارن به بزرگترها کمک کنن.
مسؤولیت چیه کلاه قرمزی؟
کلاه قرمزی: محسولیت؟ اینه که از محسولیت شروع میشه، آخرش بدبختیه.
اول میگی محسولیت. میگم مثلا چی؟ میگی دفتر مدادتو جمع کن. میگم چشم.
بعد میگی محسولیت، کیفتم درست کن. بعد اون کشوئه رو برو درست کن.
بعد محسولیت، آخرش بدبختیه. سلط آبو باید کف درست کنی، بری اونجا رو بشوری.
این شد محسولیت که میگی خوفه.

http://up.hammihan.com/img/userupload_2013_8407450851397850918.5572.jpg

ببعی : make a word with A
طناز طباطبایی: a apple
ببعی : no . A kaho
طناز طباطبایی : کاهو فارسیه که !
ببعی : no it is international word


فامیل دور:هیچوقت در زندگیتون با یه خر درد دل نکنین!


بچه ننه جیش میکنه تو اقای مجری
کلاه قرمزی: مگه آقای مجری دستشویی عمومیه



اقای مجری:اسم شما چیه ؟

عزیزم: ببخشید

اقای مجری: چی رو ببخشم من؟ شما کاری نکردید! من دفه ی اوله که شما رو دارم میبینم

اقای مجری:اسم شما چیه؟

عزیزم:ببخشید ببخشید ببخشید ببخشید

اقای مجری:شما از من بپرس اسمت چیه؟

عزیزم:اسم شما چیه ؟ :|

اقای مجری:اسم من اقای مجریه

اقای مجری:اسم شما چیه ؟

عزیزم:ببخشید

اقای مجری:اهان اسمتون ببخشیده !?

عزیزم: بله دیگه من عزیزمِ ببخشید فرزندِ لطفا

فامیل دور:من صد دفعه گفتم ظرفا رو بشور دیگه

عزیزم:با مایع ظرف شویی بشورم یا با اب خالی؟

فامیل دور: اونو سریع بشورش...اقای مجری...همون یه رقم رو بگیرم. بسه دیگه قند؟

عزیزم:قند کله باشه یا حبه؟

اقای مجری:چی؟

فامیل دور:سه تا قند که نفری بیشتر ور نمیدارن؟

اقای مجری:من چه میدونم چند تا قند ور میدارن !

عزیزم:اگه سه تا قند برداشتن چیزی نگم یا بزنم پشت دستشون ؟

فامیل دور: نه نه هر چه قد برداشتن چیز نکن...ابروی اقای مجری رو نبر

فامیل دور: چی بگم؟!
آقای مجری: اگر در بند در ماندو نه! اون قبول نیست!
فامیل دور: اونو میخواستم بگم آخه! اینو میگم حالا: از در درآمدی و من از خود به در شدم...
پسرعمه زا: سلطان غم مادر، بی تو پسر نمی‌شود!
آقای مجری: نه بچه جان! یه شعر قشنگ؛ باید میم هم داشته باشه.
پسرعمه زا: می تو پسر نمی‌شود... خوبه؟!
فامیل دور: ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده‌ایم...
آقای مجری: این دیوونم کرد از دست این دره!
پسرعمه زا: سلطان غم مادر!
ببعی: مرنجان دلم را که این مرغ وحشی، ز بامی که برخاست، مشکل نشیند، ببببعععع! عین بده...


قشنگ بود؟


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.